کد مطلب:313750 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:210

کیسه ی خود را شناختم و از او گرفتم
حجةالاسلام والمسلمین آقای حاج سید حسن موسوی ملكی، از مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، اظهار داشتند:

32. والد معظم این جانب، عالم ربانی مرحوم آیت الله آقای حاج سید عباس موسوی ملكی تسوجی، زاهد و متصف به ملكات فاضله و نایل به كسب اجازه ی اجتهاد از آیات عظام آقا ضیاء عراقی و حاج شیخ محمدكاظم شیرازی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی - رضوان الله تعالی علیهم - بودند كه در سال 1361 شمسی به رحمت ایزدی پیوستند و در قبرستان باغ رضوان قم دفن گردیدند.

ایشان از پدرشان، عالم جلیل القدر آقا سید حسن موسوی ملكی تسوجی، نقل كردند كه می فرمود: در ایام تشرف به عتبه بوسی سالار شهیدان حسین بن علی علیهماالسلام و صاحب لوای ایشان قمر منیر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام، روزی در حرم مطهر حضرت عباس علیه السلام مشغول زیارت بودم كه ناگهان دیدم بانگی از صحن مطهر طنین انداز شد.

من هم در معیت زائرین از روضه ی منوره خارج و وارد صحن شدم. در وسط صحن مطهر جمعی دور شخصی را گرفته بودند. ما هم به طرف آنها رفتیم، دیدیم عربی بلند قامت نقش بر زمین شد و فرد دیگری در همان زمان با دست خود كیسه ی پول را از او گرفت و در همان دم روح از بدن عرب خارج گردید.

زائرین، دور صاحب كیسه را گرفتند و قضیه را از او سؤال كردند. جواب داد: من اهل فلان منطقه هستم و برای زیارت آمده ام. مخارج سفر را نیز در این كیسه قرار داده بودم. ولی زمانی كه در حرم مطهر حضرت عباس علیه السلام مشغول زیارت بودم، متوجه شدم كیسه ی پولم را از جیبم دزدیده اند. رو به ضریح مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام كرده و عرضه داشتم: یا ابافاضل، من غریبم و زائر و مهمان، شما مرا می شناسید و می دانید غیر از شما آشنایی ندارم. آیا طریقه ی غریب نوازی و مهمانداری، این است؟! همین الآن من كیسه ی پولم را از شما می خواهم، اگر اجابت نكنید به آستان مقدس دادرس بیچارگان، علی بن ابی طالب علیهماالسلام، خواهم رفت و از مهمان نوازی شما شكایت خواهم كرد! كه بلافاصله صدای این عرب را شنیدم و كیسه ی خود را در دست او دیده و شناخته و از او گرفتم!



[ صفحه 593]